شب يلـــــــــــــــــــــــــدا 92
و خدا شب را آفرید و ستارگان را و آنگاه طولانی ترین شب را به عاشقان هدیه داد
فلسفه این شب طولانی هر چی که باشه، خیلی مهمه که بعد از قرنها هنوز سنت
پابرجایی از نیاکان ماست. هر قوم ایرانی به نوعی سنتهای این شب رو اجرا میکنن.
همه ما میدونیم که یلدا طولانیترین شب ساله که از فردای اون روز شبها کوتاهتر و
روزها بلندتر میشن. تو فرهنگ ایران باستان شب و تاریکی برادر اهریمن بودن و خورشید،
آتش و نور باید به جنگ اون میرفتن. حالا فکر کنید برای مردمی که درباره شب اینطوری
فکر میکردند، طولانیترین شب سال چه شب ترسناکی محسوب میشده. باید اون شب
تا طلوع آفتاب بیدار میموندن تا مطمئن بشن که نور از تاریکی شکست نخورده. شب یلدا
که تموم میشد و خورشید میتابید همه نفس راحتی میکشیدن که باز نور بود که بر
ظلمت و تاریکی پیروز شد. در واقع جشن واقعی یلدا اول دیماه بود. ایرانیان باستان این روز
رو تعطیل بودند و همه جا به پاس تولد دوباره خورشید جشن میگرفتن و مهمانی میدادن.
اين كارت پستال رو هم مينا جون(مامان ثمين السادات عزيز) برامون فرستاده
دستشون درد نكنه.
سلام دوست جوني هاي عزيز
يلداي همگي مبارك،اميدوارم كه به همگي خوش گذشته باشه
ما امسال دو بار يلدا گرفتيم يه شب خانواده ي همسري(30 آذر) و يه شب در
خانواده ي خودم(1 دي)
اين لباس رو مامان جون به مناسبت شب يلدا برات بافته دستش درد نكنه
اين عكسها مربوط ميشه به شب يلدا(30 آذر)
دسر انار رو خودم درست كردم هاااااااااااااا،دسر كوچيك ها هم كه تو ظرف پيركسه
كار زن عمو ي ضحاست
در ضمن سالاده هم كار خودمه
ضحاي شكمو ديگه طاقت نياورد از از پشمكها برداشت
همه يه جورايي سرگرم خوردن و صحبت و .. بودن كه ديدم از ضحايي خبري نيست،
بابايي زود دست به كار شد و رفت آشپزخونه و ديد كه بلـــــــــــــــــه ضحا خانوم
نشسته و داره هندونه نوش جان ميكنه،حيف كه ازش عكس ندارم تا برسم بابايي
دستاشو شسته بود.
اين عكس هم مربوط ميشه به يكم ديماه خونه ي پدر جون و مامان جون
ضحا و دايي حميد
اين عكس هم مربوط ميشه به مراسم اربعين حسيني كه تو خونه ي مادر بزرگم
برگزار شد