40 ماه تمـــــــــــــــــــام
سلام ضحاي عزيزم
40 ماه از زندگيمون با وجود نازنيني چون تو به خوشي و شادي گذشت،وجود تو در
زندگيمون پر از خير و بركته.
ضحاي عزيزم خيلي مهربوني ،هر چي از مهربونيات بگم كم گفتم.
خدا را شاكرم بخاطر داشتن چنين دختر مودب و متينم
40 ماهگيت مبارك باشه عزيز دل مامان و بابا
اين عكس مربوط ميشه به تقريبآ سه هفته پيش كه هوا واقعآ سرد بود و سوز داشت
حياط پدر جون اينا و شكوفه هاي درختانشون
پيشرفتهاو شيرين زبونيهاي ضحــــــــــــــــا
** ايام هفته رو كامل ياد گرفتي
** شمارش اعداد فارسي تا سي و انگليسي تا ده
** ميگم ضحا الان چه فصليه؟ فصل بهار و ماههاي آن؟؟اولا ميگفتي:
(پربردين،ارديبهشت و اورداد) كه الان درستشو ميگي.
** تقريبآ همه ي رنگها رو ياد گرفتي
** اتاقتو خودت مرتب ميكني و هر چيزي رو كه بر ميداري سر جاش ميذاري
** الان ياد گرفتي كه هر برنامه متعلق به كدوم شبكه ست.مثلآ ميگم ضحا الان
گل آموز شروع ميشه،فوري كنترل رو برميداري و ميزني شبكه آموزش يا موقع
شروع شدن برنامه ي به خانه برميگرديم ميزني شبكه ي 5 تهران
** در كار با رايانه هم كه استاد شدي،ميدوني كه بازيها تو كدوم فايله و بازشون ميكني.
** عاشق خمير بازي هستي و وقتي ميريم خونه ي مامان جون بهش ميگي كه برات
خمير درست كنه تا بازي كني
من هم تو خونه مون برات خمير رنگي درست كردمو با هم خونه درست كرديم
لاك پشت و خورشيد رو هم به كمك دايي محمد درست كردي
ساعت مچي رو هم دايي محمد برات درست كرده بود و شما كلي ذوق ميكردي
** ياد گرفتي عدد يك رو بنويسي و همچنين يك شاهكار هنري ديگه در عرصه ي
نقاشي كشيدن نهنگه
كشيدي و آوردي پيشم كه مامان ببين چه نهنگي كشيدم.آفرين به تو نابغه ي من
** كمك به مامان در كار خانه.الهي من فدات شم مادر
دوست داري صبحانه رو جلوي تلويزيون باشيم تا بتوني حين خوردن كارتون تماشا كني.
وسايل صبحانه رو كه برده بودم آشپزخونه موقع برگشتن با اين صحنه مواجه شدم.
الهـــــــــــــــــــــــــي من قربونت برم
** و يكي ديگه از سرگرميهات بازي با لوگوهاست كه باز ابتكار به خرج دادي
** بعضي وقتها ضحا يه چيزي رو از من ميخواد و عجله داره كه بهش بدم،من هم
بهش ميگم: ضحا جون يه خورده دندون رو جيگر بذار بهت ميدم كه ضحا اين شكلي
ميشه،مثلآ دندون رو جيگر گذاشته
اين هم جايزه اي از طرف بابايي
در حين تماشاي تلويزيون عروسكهات رو هم كنارت ميچيني