ضحاي عزيزتر از جانمضحاي عزيزتر از جانم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

★ضحــــا بهترين هديه از خــــدا★

شيرين زبوني هاي ضحا

1391/7/23 18:02
نویسنده : مامان ضحــــا
737 بازدید
اشتراک گذاری

                                                                                                              

سلام عزيز دلم.ضحا جان امروز ميخوام از شيرين زبونيهات برات بنويسم.

خيلي بامزه حرف ميزني.به برنامه هاي تلويزيون علاقه داري.

بخصوص به برنامه ي عمو پورنگ و رنگين كمونه علاقه ي وافري داري.به عمو پورنگ ميگي:عمو پورگ

 بهت ميگم الان ميخواد رنگين كمونه شروع بشه.زود شروع ميكني به شمردن افرادي كه تو اين برنامه

هستن.ميگي:ميما(نيما) داله درده(خاله نرگس) و مندو (پنگول)

وقتي هم ميخواد برنامه ي رنگين كمونه شروع بشه .ميري ميشيني جلوي تلويزيون روي كاناپه

وقتي خاله نرگس سلام ميده زود ميگي:ننام(سلام) وقتي هم ميگه حالتون خوبه؟

ميگي:بيه(بله)قربون اين زبونت ماماني.الهي من دورت بگردم.

ضحا جونم به مسواك ميگه:مه ماك خودش هم شبها قبل از خواب مسواك ميزنه

هر كسي رو ميبينه بهش سلام ميده.فرقي نميكنه كه طرف آشناست يا غريبه.

به غريبه ها هم ميگه:عمو  خانمي شده واسه خودش

وقتي يه چيزي ميافته زمين ضحا ميگه:اوداد نمين(افتاد زمين)

به كارهاي خونه هم علاقه داره.برخلاف ميل ماماني ضحا دوست داره به مامانش كمك كنه.

از 1 تا 10 رو بدون كمك ميشماره.صلوات فرستادنو هم از عمو پورنگ ياد گرفته.اسم كشورو

شهرش رو هم بلده.و ميدونه الان چه فصليه.

تاب بازي رو خيلي دوست داره جلوي خونمون پارك داره هر موقع كه ميخواهيم از بيرون برگرديم ضحا به

زبون خودش ميگه:داب داب ابادي(تاب تاب عباسي)وقتي هم سوار تاب ميشه شروع ميكنه به خواندن

شعر:داب داب ابادي ددا منو نندادي(تاب تاب عباسي خدا منو نندازي)

 

جالب اينه كه به شكلات ميگي:دختر دايي. خودش هم عاشق خوردن شكلاتي

نميدونم بر چه اساسي و از كجا اين كلمه رو ياد گرفتي.به هر حال خيلي زبون ميريزي.

عاشق اين حرف زدن هاتم قربونت برم

خيلي دوست داري به عكسها نگاه كني چه تو موبايل وچه تو دوربين.به عكس ميگي:عد

ولي وقتي ميخوام عكستو بندازم هزار جور ادا ميدي و به دوربين نگاه نميكني.

من هم بايد يا شكار لحظه ها كنم و يا اونقدر وايستم تا تو به دوربين نگاه كني.

تو تلويزيون وقتي يه آهنگ شاد پخش ميكنن شروع ميكني به رقصيدن

ولي وقتي آهنگ آرومه و يا نوحه است.شروع ميكني به سينه زدن

بعد از آنكه سرود خوانديو تموم شد به همه ميگي:هورا تا همه برات دست بزنند

من هم به داشتن همچين دختري ميگم هورا و برات افتخار ميكنم

و به خاطر داشتنت خدا رو هزاران هزار مرتبه شكر ميكنم.

اين يه نمونه از عكس ضحاست كه به دوربين نگاه نميكنه.ماماني قربون اداهات بره

                                                                    

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

محمد رضا
16 مهر 91 8:59
الهی من فداش بشم
عزیزه خودمه


خدا نكنه دايي.قربانت