شيرين زبونيهاي ضحا 7
سلام به گل دختر نازم
امروز ميخوام باز هم از شيرين زبونيهات بنويسم.
ضحاي عزيزم ماشاالله خيلي شيرين زبوني،انقدر زبون ميريزي كه همه ميگن برات اسپند دود كنم.
قربونه محبت و مهربونيهات كه هر چي بگم كم گفتم.قلب رئوف و مهربوني داري،
انگار خدا،دريايي از محبت و مهربوني رو جور ديگه اي تو وجود تو كاشته.
و من افتخار ميكنم كه مادر همچين دختري مثل تو هستم.
خداوند خودش حافظ و نگهدارت باشه مهربانم.
ضحا جونم ازت ميپرسم:پرچم ايران چه رنگيه؟ ميگي:شبز شفيد شرخ
**روز شنبه ضحاي عزيز با باباعلي گل 2،3 ساعتي تنها بودن و بيرون براي خودشون ميگشتن.
پنجره جلوي ماشين باز بود و ضحا به بيرون نگاه ميكرد.يه پيرزني از كنار ماشين رد شدو
ضحا با لحن شيريني بهش گفت:كجا ميري دخمل؟؟؟؟؟؟؟
**داشتم نماز ميخوندم كه در زده شد و آيفون خونه به صدا درومد،
ضحا اومده پيشم ميگه:مامان درو باز كن.با سر اشاره كردم باشه
بعدش ميگه:مامان درو من باز كنم
با اشاره سر ميگم:نه
ضحا:نه،باشه باز نميكنم،بعد از چند لحظه دوباره ميگه:مامان يه كوشولو باز كنم.
باز هم ميگم نه بعد از تموم شدن نماز ميگه:مامان پاشو ببين كيه؟؟؟
نقاشي كشيدن با ماژيك
قربون خنده هاي نازت گلم
تو اين عكس دست بردار نبودي كه روسري سرت كنم.بفرما سرت كرديم.
مراحل شكستن فندق با چكش كوچولو توسط ضحايي خونه مامان جون گل
تلاش براي شكستن فندق
تلاش بيشتر
عدم موفقيت و ناراحتي ضحا از اين كار
و در آخر ...
روز جمعه رفته بوديم ويلاي خاله ماماني،به هممون خيلي خوش گذشت
اين هم از عكسها
ماماني بسته ديگه چقدر عكس ميندازي