يك قدم تا 2 سالگي
ضحاي عزيزتر از جانم ماهگيت مبارك
ضحا جونم يك ماه ديگر هم سپري شد و تو 23 ماهگيت را هم تمام كردي يعني فقط يك ماه ديگر
مانده تا برايت جشن 2 سالگي بگيريم و ما خيلي خوشحاليم از اينكه مهربانتريني چون تو داريم
و خدا را سپاس ميگوييم به خاطر اين هديه ي بزرگ آسماني
از هر چي بگذريم،از شيرين زبونيهاي ضحا نميشه گذشت.
ضحا جونم اين روز ها ماشاءالله آنقدر زبون ميريزي كه حدو حساب نداره.
وقتي بابايي از اداره مياد ميري جلوي در اول ميگي:نناااااااااااااام(سلام)
بعدش به زبان تركي ميگي:ندور دن ياخدي دان كه به زبان فارسي ميشه:چطوري، خوبي؟
هر كسي هر چي ميگه ياد ميگيري و فوري تكرار ميكني،الان دو زبانه شدي هم حرفهاتو
فارسي ميگي و هم تركي.خانمي شدي واسه خودت.
الان تقريبآكارتهاي آموزش ميوه ها رو هم داري تموم ميكني.تازه ياد گرفتي از ما هم بپرسي.
مثلآسيبو به من نشون ميدي،ميگي اين ديه؟(اين چيه؟) من هم ميگم:گلابيه جواب ميدي:
نه اين دييييبه.حالا اگه درست جواب بدم ميگي:آدرين(آفرين)و ميري سراغ كارت ديگه
ميتوني رنگهارو هم تشخيص بدي،بازيهاي ساختموني رو ميريزي جلوت زردهارو
به همديگه وصل ميكني،قرمز هارو به همديگه و همينطور ادامه ميدي...
ميگم الان چه فصليه؟ميگي: پاييده
وقتي مشغول يك كاريم،مياي از من ميپرسي؟ماماني داري دي دار ميدوني؟
(داري چكار ميكني) من قربون اين زبون شيرينت بشم الهي.
اين لباس رو مامان جون برات بافته.قربون دستش.
ضحا جونم اين كلاه و شال گردنتو هم مامان جون برات بافته.دستش درد نكنه.
ضحا جونم اون شعرهايي رو كه ماه قبل به كمك هم ميخونديم،الان ميتوني به تنهايي بخوني.
يه توپ دارم،عمو زنجير باف،اتل متل و همچنين سوره ي توحيدو كه به تنهايي ميتوني بخوني.
خرگوش من چه نازه رو هم ياد گرفتي تنهايي بخوني.هورااااااااااااااااااااا