حال و هواي عيد
سلام عزيز دل مامان
امروز كه اين مطالبو مينويسم دقيقآ
سال و ماه و هفته و روزته
از خونه تكوني گرفته تا خريدهاي عيدمون همگي به نحو احسنت
انجام شده و منتظريم تا يك سال جديد و يك بهار جديد با هزاران اميد و آرزو
از راه برسه.
ضحا جونم تو اين مدت خيلي چيزها ياد گرفتي.سوره ناس رو ياد گرفتي
به تنهايي و با لحن شيرينت بخوني.عاشق حرف زدنهات شدم تازگيها بهت ميگم بلبل زبون،
خيلي ناز و شيرين حرف ميزني.جملات رو كامل بيان ميكني.
رقصيدنت هم كمي حرفه اي تر شدهتا صداي آهنگ ميشنوي از جات بلند ميشي و...
علاقه زيادي به برنامه هاي تلويزيون نشون ميدي بخصوص عموپورنگ،
عمو قناد،با ما بيا،فيتيله(كه فعلآ بدليل عدم پخش ضبط شده اش رو نگاه ميكني)،
خاله شادونه و مل مل كه اسم تك تكشونو به تنهايي بيان ميكني.
و يك برنامه طنز به نام خنده بازار كه بشدت علاقه مند شدي كه اسمشو گذاشتي
شوم لاي لاي و هر روز ميپرسي كه مامان شوم لاي لايو كي نشون ميده؟
وقتي يه گربه رو بيرون ميبيني ميگي:پيسي بيا منو بخول ميگم نه مامان واسه چي اين حرفو
ميزني؟ميگي:ماماني بذار بياد منو بخوله ديده(بخوره ديگه)
مامانم من كه يدونه ضحا بيشتر كه ندارم.نكن اين كارو با من.
كلآحرف (ر) رو (ل) تلفظ ميكني
ضحا جونم الان يك ماهي ميشه كه خودت لباسها و كفشهاتو در مياري و ميپوشي،
جورابهاتو خودت پات ميكنيانقدر هم به اين كار علاقه داري كه روزي چند بار كمد
لباسهاتو ميريزي به هم و چند جور لباس ميپوشي،هي ميپوشي هي درمياري.
الهي ماماني فدات بشه
قربون اين ناز و ادات برم
چقدر تو خوش اخلاقي عزيييييييييييييييييييييييزم
دوشنبه تولد كوثر(دختر عمه ضحا) بود،رفته بوديم كه براش كادو بخريم يك الاغ زيبا هم
براي ضحا جوني خريديم، هم ميخونه و هم ميرقصه
و اين هم از ضحاي خوشگل ماماني آماده براي تولد
ضحا جونم اين لباسها براي خريد عيدت بود كه تو تولد پوشيده بودي.
شب سه شنبه پدر جون و مامان جون به همراه دايي محمد اومده بودن خونمون
مثل هر سال كادوي عيدمونو آورده بودن كه طبق معمول سه تايي مونو شرمنده كرده بودن.
كه ضحا با ديدنشون كلي ذوق مي كرد.دستشون واقعآدرد نكنه.
واين هم از كادوهاي ضحا جوني توسط پدر و مامان جون
ضحا در پارك
با تمام وجودم دوستت دارم