26 ماهگي
بهترين بهانه زندگيم ماهگيت مبارك
سلام بر همگي دوستان
ضحا جونم 25 ماهگيت هم تموم شد و من هر روز خوشحالتر از ديروزم
بخاطر اينكه دختر نازي چون تو دارم.
ضحا جونم اين ماهي كه گذرونديم بابايي پيشمون نبود،رفته بود مآموريت و
ما هم رفته بوديم خونه ي پدرجون و مامان جون.
عزيزتر از جانم از خوبيهات هر چي بگم كم گفتم،خانمي شدي واسه خودت.
تا خسته ميشم و ميشينم،مياي ميگي ماماني چي شده؟
يا مثلآ وقتي دستم درد ميكنه،مياي بوسش ميكني و ميگي ماماني بوس كردم الان خوب ميشه.
الهي من قربونت برم كه اينقدر با محبتي
وقتي خرابكاري ميكني و من ناراحت ميشم،مياي و زود ميگي ماماني به بعديد(ببخشيد)
***خاطرات دوري بابا علي در هفته دوم و سوم***
دلتنگي بخاطر دوري بابا علي
اين لحاف و تشك رو مامان جون براي عروسكهات دوختهدستش درد نكنه
اين توپ رو پدر جون برات خريده،دستش درد نكنه
اين كتاب داستان رو دايي حميد برات خريده،دستش درد نكنه
اين دو تا موش كوچولو به همراه يك گوي رو هم مامان جون برات خريده،دستش درد نكنه
***شروع كار با بن بن بن 3***
ضحا جونم تونست در عرض 2 هفته بن بن بن 2 رو تموم كنه،آفرين به دختر باهوش و زرنگم.
هفته پيش رفتم فروشگاهي كه براش بن بن بن 3 بخرم.فروشنده پرسيد:
خانم بن بن بن 1 و 2 رو تموم كرديد،من هم جواب دادم بله،پرسيد:چند سالشه؟گفتم 2 سال
فروشنده تعجب كرد و گفت باريكلا و من كلي ذوق كردم و خوشحال شدم.
ولي واقعآ اين شماره خيلي سخته،تقريبآ322 كلمه ست كه بايد ياد بگيره.تا الان كه ضحا
جونم خوب پيش رفته،حدود 40 كلمه ياد گرفته،اميدوارم كه همين طور پيش بره.
موفق باشي عزيزتر از جانم.
ضحا جونم بعد از حمام كردن
و اين هم استعدادهاي ضحا در درست كردن ساختمانهاي زيبا